بیتفاوتی بحرانی ترین واکنشی است که انسان ها نسبت به یکدیگر میتوانند داشته باشند که قابل دفاع نیست و به دنبال آن شروع آسیب های بدون مرز جغرافیایی را در پی دارد.
صبح خوزستان – غزه امروز تیتر اول اخبار جهان است، اما آنچه که از غزه مخابره می شود، گزارشی از رخدادهای نظامی در جغرافیای غزه و اطراف آن و یا تکاپوی سیاسی در عرصه های بین المللی است که کمتر به مباحث تحلیلی در این زمینه پرداخته شده است.
یکی از مباحث مهمی که باید در حادثه غزه مورد توجه قرار گیرد، گفتوگو پیرامون دو سئوال اساسی است که برای مردم جهان چه اتفاقی افتاده که امروز شاهد قتل عام ۱۵ هزار نفر هستند ولی حرکتی موثر و سازنده انجام نمی دهند؟ و مهم تر از آن پسا غزه برای انسان چه اتفاقی خواهد افتاد؟
وقتی میخواهیم در خصوص مباحث تحلیلی صحبت کنیم باید انسان را فراتر از مرز جغرافیایی، نه تنها در ایران بلکه در جهان در نظر گرفت.
به همین دلیل و با توجه به مسائل مربوط به غزه با حجت الاسلام و المسلمین حسین عباسی اصل مدیر اندیشکده سبک زندگی و دبیر رویداد ملی سبک زندگی به گفتوگو نشستیم تا اتفاقات اخیر را از منظر آفتهای انسانی و آسیب های جهانی تحلیل کنیم.
حجت الاسلام عباسی اصل در این خصوص به خبرنگار ما گفت: زندگی ما انسان ها مانند یک دایره است که همگی در آن حضور داریم و آن اتمسفری که در آن دایره قرار می گیرد قطعا همه انسان ها را درگیر می کند، به عبارت دیگر این تحلیل پیرامون انسان ۲۰۲۳ و اتمسفری است که بر زیست این انسان جریان دارد؛ به عنوان مثال بررسیهای علمی نشان می دهد که سه صدای خنده، صدای شمارشگر اسکناس و صدای پیامک موبایل بیشترین عکس العمل روحی را برای انسان به دنبال دارد و این موضوع مربوط به نقطه خاصی نیست بلکه برای انسان مدرن امروز است و لذا می توان بر اساس آن به علایق و سلایق انسان رسید و آن را تحلیل و آینده پژوهی کرد.
برای انسان امروز چه اتفاقی افتاده است که شاهد قتل عام ۱۵ هزار انسان بیگناه هستیم اما اقدامی صورت نمیگیرد و عکس العملی ندارند؟
باید بحث را از ریشه شروع کنیم، انسانها از آنجایی که دارای دو قوه مهم عاقله ( عقل) و عاطفه (احساسات) هستند، دارای امتیاز انسانیت شده اند، حالا این دو قوه، چگونه بر زندگی انسان ها تاثیر میگذارند؟ « با قدرت استدلال و قدرت ایثار »
به عبارتی دیگر انسان اگر دارای «قوه عاقله» مطلوبی باشد به درستی برای کارهای خود استدلال میکند و اگر دارای «قوه عاطفه» ممتازی باشد به خوبی میتواند مهارت همدردی و در بهترین حالت اهل «ایثار» باشد.
انسان در طول ۵۰ و ۶۰ سال گذشته اهل « به تو چه» و « به من چه» شده است. انسان هرگاه برای انجام کاری که بنیه عقلانی و استدلال ندارد میگوید “به تو چه”و هرگاه قدرت ایثار و احساس ندارد میگوید “به من چه” که به این خود خواهی مزمن بشر امروز «لسهفر» گفته می شود.
آیا مهم ترین آفت بشر امروز خودخواهی مزمن است؟ میتوانید با ذکر مثال توضیح دهید؟
بله دقیقا، دقت کنید کسانی که تمایل به تغییر جنسیت، دگر باش ها، حیوان نما و نظایر آن دارند هرگاه از آنها استدلال میخواهید، با صراحت میگویند « به تو چه» و این اوج خودخواهی است که اقناع دیگران برایتان مهم نباشد و فقط انتخاب خودتان برایتان توجیه پذیر باشد، در حالیکه از دست دادن قدرت استدلال به یک بحران تبدیل شده است.
در ماجرای غزه هم نشان از عدم قوه عاطفه ما در حد مطلوب است، یعنی اینکه پانزده هزار نفر کشته میشود و هیچ کدام از انسان ها حاضر به ایثار و فدکاری برای نجات آنها نیست و این اوج خودخواهی انسان امروز است که حاضر نیست رفاه خود را به خطر بیندازد تا انسان دیگری به زندگی اش ادامه دهد.
بهطورکلی استدلال و احساس انسان امروز بر خلاف آنچه در فیلم ها و مستند های ژانر ساینسیتیک(علمی) و دراماتیک (عاطفی) نشان می دهد، دچار آسیب جدی است و این همان آفتی است که عنوان اش را “لسهفر” (به تو چه- به من چه) گذاشتهایم و نزدیک نیم قرن است که به جهان پمپاژ می شود.
متاسفانه این آفت جدی (لسهفر) در وجود انسان نهادینه شده است که همین آفت، شروع آسیبهای بد و بدون مرز جغرافیایی است.
آیا آفت خودخواهی مزمن باعث آسیب هایی مانند ماجرای غزه شده است؟ و انسان امروز بعد از بحران غزه چه وضعیتی خواهد داشت؟
بله درست است، یکی از مهم ترین آسیب هایی که انسان امروز را بعد از ماجرای غزه تهدید می کند، « بحران عاطفه» است، یعنی آنقدر سطح آستانه ذلت پذیری و تحمل ظلم در انسان امروز بالا رفته است که شاهد هستیم در جنگ غزه ۱۵ هزار انسان بیگناه کشته میشوند و خیلی از انسان ها نسبت به این موضوع بیتفاوت هستند و یا در حد کشیدن یک آه همراهی می کنند که این همان بحران عاطفی است.
اتفاق غزه نشان داد که انسان امروز یک انسان بحران زده است و بعد از آن باید نگران یک بحران عاطفی باشیم که کشته شدن انسان ها برای ما اهمیت نداشته باشد. این مبحث را میتوانیم از دو جنبه مورد بررسی قرار دهیم که چرا ۱۵ هزار نفر کشته میشود و جامعه جهانی هیچ واکنشی از خود نشان نمیدهد.
آیا واکنش های جهانی را می توان واکنش مثبت دانست؟
اگر منظور شما از واکنش مثبت، واکنش ایران و لبنان و یمن و عراق است که حساب آن جدا است، جبهه حق هیچگاه نمی میرد و همیشه در مقابل ظلم عکس العمل نشان داده و می دهد و اگر روزی را بخواهیم تصور کنیم که اینها نباشند دیگر انسان و انسانیتی نیست و باید منتظر سیل حضرت نوح باشیم که کار دنیا را تمام کند.
اما اگر منظور شما تجمعات اعتراضی در جهان است، باید گفت این واکنشها خیلی خوب است ولی در شأن انسان و انسانیت نیست، یعنی تنها عدهای در مقابل قتل ۱۵ هزار انسان بی گناه، شعار مرگ بر اسراییل سر میدهند که حداقلیترین کار ممکن است.
به عنوان آخرین سئوال، اگر این بحران عاطفی صورت گرفته باشد، چه آسیب هایی به دنبال دارد؟
بیتفاوتی بحرانی ترین واکنشی است که انسان ها نسبت به یکدیگر میتوانند داشته باشند که قابل دفاع نیست و به دنبال آن شاهد رحم، همدردی، از خودگذشتگی و نظایر آن نخواهیم بود و این یعنی بروز تام و کامل حیوانیت انسان، آن وقت است که یا باید بخوری یا خورده میشوید.
خبرنگار: سعید رضائی
https://sobhekhouzestan.ir/?p=7043